2024-03-28T12:02:24Z
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=269
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه
2645-453X
2645-453X
1397
19
38
رویکرد باطنی برهانالدّین محقّق ترمذی و تأثیر آن در آثار مولوی
مریم
مشرّف
در این مقاله اهمّیّت مفهوم «باطن دین» و تفسیرهای باطنی از آیات قرآن در تأویلات برهانالدّین محقّق ترمذی نخستین مربّی مولانا در خردسالی و مرشد وی بعد از فوت بهاءالدّین توجّه شده و نفوذ و تأثیر ذهن و زبان برهانالدّین محقّق ترمذی در مولانا جلالالدّین رومی بحث شده است. برتر دانستن بی قید و شرط وجه باطنی دین نسبت به وجه ظاهری آن در اندیشههای ترمذی و اهمّیّت تفسیرهای عرفانی آیات قرآن برای انتقال این مفهوم در مقالات وی برجستگی آشکاری دارد. شیوة عرفانی تفسیر آیات او را به افقهای باطنی و زبانی خاص رهنمون شده است. این شیوه به همراه استفاده از زبان مجازی، نماد، استعاره و تمثیل برای استخراج معانی باطنی آیات بهمنظور درک فایدۀ عرفانی این شیوه در معارف برهانالدّین محقّق ترمذی، و ذکر موارد مشابه و موازی این تأویلات در مثنوی و فیه مافیه مولوی، فرازهای اصلی این تحقیق و بررسی را تشکیل می دهد.
برهانالدّین محقّق ترمذی
مولوی
معارف محقّق ترمذی
مثنوی مولوی
تفسیرهای عرفانی
2018
11
22
9
30
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_1342_0aaa4f46986660f60bc925842cfe9df7.pdf
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه
2645-453X
2645-453X
1397
19
38
بررسی نقل قول در گفتمان رواییِ داستانهای جلال آل احمد با تکیه بر آراء «ژرار ژنت» و «دومینیک منگنو»
مهناز
رضایی
مینا
دارابی امین
امروزه مطالعۀ گفتمان روایی در داستانها و رمانها، جایگاه خاصّی در نقد ادبی بهخود اختصاص داده است. در این میان، مطالعۀ آن قسمت از روایت که نه توسّط خودِ راوی، بلکه از زبان شخصیّتهای وی بیان میشود، اهمّیّت ویژهای در مطالعات گفتمانی دارد. جلال آل احمد از جمله نویسندگانی است که ترجیح میدهند روایت خود را بهصورت تناوبی از گفتههای راوی و شخصیّتها ساختاربندی کنند. به این منظور راویِ جلال از نقل قول بسیار معمولِ مستقیم و غیرمستقیم و همچنین از نقل قول غیرمستقیم آزاد، تکگوییِ درونی و گفتمان روایت شده بهره میجوید. امّا آیا وی در بهکار بردن هر یک از انواع نقل قول به جای نقل قول دیگر توجیهی روایی یا ادبی دارد؟ پاسخ به این پرسش با مطالعۀ دقیق هر یک از انواع نقل قول با تکیه بر نظریّات منتقدانی چون «دومینیک منگنو» و «ژرار ژنت» در حوزۀ گفتمانی و روایی و نیز مطالعۀ کارکرد و نقش منحصربهفرد آنها در موقعیّتهای خاصّ داستانی میسّر است. این مطالعه مؤیّد آن است که راویِ جلال بیش از آنکه خود رشتۀ سخن را بهدست بگیرد، این مهم را به شخصیّتهای داستانیاش وامیگذارد. در واقع دیدگاه واقعگرایانۀ آل احمد به مسائل اجتماعی او را بر آن داشته است تا دو نوع نقل قول مستقیم و غیرمستقیم را بر دیگر انواع نقلقول ترجیح دهد، تا از این طریق نه قضاوت خود، که کلام شخصیّت را به خواننده انتقال دهد و او را در قضاوت آزاد بگذارد. از سوی دیگر، بهنظر میآید راوی، نوع تکگویی را اغلب به داستانهایی اختصاص میدهد که بر پیچیدگی روحی و ذهنی شخصیّتها متکّی هستند.
گفتمان روایی
عنصر نقل قول
تکگویی درونی
گفتمان روایت شده
آل احمد
ژنت
منگنو
2018
11
22
31
64
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_1343_52bdd7a73fe19b0fd41483e87093e7f1.pdf
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه
2645-453X
2645-453X
1397
19
38
نگرشی بر جامعهشناسی تولید آثار ادبی بین سالهای1320 تا 1345با تکیه بر ترجمة رمان
پروانه
معاذاللهی
غلامرضا
تجویدی
سقوط رضاشاه و کودتای1332 تحوّلات سیاسی-اجتماعی خاصّی درپی داشت که بازتاب آنها را علاوه بر حوزة سیاست، در قلمرو ادبیّات فارسی نیز میتوان دید. پژوهش حاضر قصد دارد تا این بازتابها را در ادبیّات داستانی، بویژه رمان، از منظر نظریّة «جامعهشناسی تولید آثار فرهنگی» بررسینماید. بدین منظور، ابتدا، با تکیه بر مفهوم «میدان»، ساختارهای سیاسی-اجتماعی حاکم بر فضای ادبی بررسی و تأثیر ترجمه در تکوین رمان فارسی در قالب میدان ادبی مشخّص میشود. سپس، برای نشاندادن پیوند بین مفاهیم «میدان» و «عادتواره»، در این نظریّه، فعّالیّتهای چهار نویسندهمترجم: صادق هدایت، ابراهیم گلستان، محمود اعتمادزاده و سیمین دانشور بهعنوان نمونه در قالب عادتواره تحلیلمیشود. در نهایت، به نظر میرسد که این نظریّه در پیوند دادن ساختارهای کلان سیاسی-اجتماعی با ساختارهای خردی نظیر شرایط خانوادگی، انگیزههای شخصی، اهداف اقتصادی و غیره ثمربخش بوده و از رهگذر آن بتوان خاستگاه تحوّلات حاصل در ادبیّات داستانی و عاملیّت تولیدکنندگان ادبی، از جمله مترجمان، نویسندگان و نویسنده- مترجمان را درککرد. امّا، با تمرکز بر دورة تاریخی1320 تا 1345 نتیجه گرفته میشود که ترجمة آثار ادبی بیگانه، به زبان فارسی، در تغییر ساختار داخلی میدان ادبی نقش داشته است، بهصورتیکه داستان کوتاه در دهة بیست به مثابة قالبی مستقل شناخته شد و فرم و مضمون رمان فارسی نیز تحوّلات مثبتی را از سرگذراند که اینها حاصل رابطة بین میدانهای قدرت و تولید آثار ادبی و همچنین وامدار عادتوارة مترجمان و نویسندهمترجمانی است که با تمرکز بر ترجمة داستان کوتاه و رمان در دهههای بیست و سی ساختار این تولیدات را متحوّل ساخته و رﺋالیسم روسی و اگزیستانسیالیسم را در آثار نویسندگان ایرانی رواج دادند.
پیر بوردیو
عادتواره
میدان ادبی
ابراهیم گلستان
صادق هدایت
سیمین دانشور
محموداعتمادزاده
2018
11
22
65
97
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_1344_c1b3a33453626c46232ba9cbcf7dbbc3.pdf
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه
2645-453X
2645-453X
1397
19
38
منظومة «ایرج و هوبره» قاسم لاربن مازندرانی و تطبیق ساختاری آن با مثنوی «زهره و منوچهر» ایرجمیرزا
پریسا
اورک موردغفاری
منظومة «ایرج و هوبره» و «زهره و منوچهر» از جمله داستانهای غنایی معاصر است که در تعارض و اختلاف میان دو عقیدة عشق و وطنخواهی سروده شده است. منظومة «زهره و منوچهر» ترجمة آزادی است که ایرجمیرزا آن را به تتبّع از «ونوس و آدونیس» ویلیام شکسپیر سروده است. منظومة «ایرج و هوبره» قاسم لاربن نیز یکی از آخرین منظومههای عاشقانه در ادبیّات فارسی است که به تقلید و استقبال از منظومة عاشقانة «زهره و منوچهر» ایرجمیرزا و در همان وزن سروده شده است. پژوهش حاضر با استفاده از روش اسنادی و کتابخانهای به مقایسة ساختاری و محتوایی داستان «زهره و منوچهر» ایرجمیرزا با «ایرج و هوبره» میپردازد. برآیند پژوهش نشان میدهد که اگرچه عناصر داستانی هر دو اثر تا حدودی قابل انطباق با یکدیگر است، امّا منظومة «ایرج و هوبره» تقلیدی صِرف از کار ایرجمیرزا نیست. این منظومه در عین تأثیر محسوس از «زهره و منوچهر» قوّت و اصالت دارد. توصیفات زیبا و ترکیبات نوآورانه، زبان نرم و لطیف و روان آن در کنار تازگی موضوع بر گیرایی و ارزشهای منظومه افزوده است. منظومة «زهره و منوچهر» نیز از لحاظ سادگی، روانی و اشتمال بر مفردات و تعبیرات عامیانه، فضاسازی و نمایش روابط شخصیّتها از ورای گفتگوهای زنده و طبیعی از آثار خواندنی ادبیّات ایران است.
قاسم لاربن مازندرانی
ایرج و هوبره
زهره و منوچهر
ایرجمیرزا
ادبیّات تطبیقی
2018
11
22
97
127
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_1345_f089e9c28a3a7f50e44fb3b523e16dfb.pdf
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه
2645-453X
2645-453X
1397
19
38
تحلیل گفتمان انتقادی زندان در دو زیست-جهان کلاسیک و مدرن با تکیه برحبسیّههای مسعود سعد، فرّخی یزدی و محمّدتقی بهار
هما
رفیعی مقدم
رحمان
مشتاق مهر
حبسیّه، شعری است که شاعر در زندان، واکنشهای حسّی، روحی و معرفتشناختی خود را با تخیّلی که درگیر مفهوم تهدیدآمیز حبس است در زبانی ویژه بازنمایی میکند. مکانمندی زندان، هم شاعر را به بدن و ذهن تهدید شده معطوف میکند و هم معرفتی را میسازد که «زندان» در آن یک «ابر نشانه» است. گفتمان زندان با نسبتی که شاعر با جهان و «امر اجتماع» دارد، ساخته میشود. از اینرو در تبیین شعر حبسیّۀ جهان پیشامدرن که تأییدگر قدرتهای اجتماعی و سیاسی حاکم است و حبسیّههای معاصر که علیه قدرت و در بافتی از ادبیّات مقاومت بازنمایی شده است، دو گفتمان زندان را پدید میآورد. این مقاله میکوشد با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی، و با توجّه به آرای لاکلا و موفه دو گفتمان «سنّتی» و «مدرن» زندان را با تکیه بر شعر مسعود سعد و حبسیّههای دو شاعر معاصر، فرّخی یزدی و بهار بررسی کند تا چرخشهای گفتمانی آن آشکار گردد. در گفتمان حبسیّهسرایی سنّتی، تقدیرگرایی، «گرهگاه» این گفتمان است. عناصری که در این گفتمان مفصلبندی شدهاند، جدا از اینکه زیستجهان شاعر را باز نمایی میکنند بهمثابة ساختاری نمادین، پیوند ارزشها و کنشهای اجتماعی را با قدرت منتشر در جامعه نشان میدهند. امّا در حبسیّههای مدرن، گفتمان زندان بهمثابة «اعتراض سیاسی» است. بنابراین گرهگاه اعتراض سیاسی، عناصری چون قانون، آزادی، مبارزه و مشروطه را تقسیمبندی میکند؛ در این وضعیّت، گفتمان زندان علیه نظم سیاسی موجود قرار میگیرد تا بتواند در مقابل ساختارهای متصلّب قدرت، مقاومت و نظم سیاسی آزادتری را پیشنهاد کند.
حبسیّه
گفتمان زندان
مسعود سعد
فرّخی یزدی
محمّدتقی بهار
2018
11
22
129
160
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_1348_d7ba078aebf5bc479fb02613cab4f6c8.pdf
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه
2645-453X
2645-453X
1397
19
38
بررسی خاستگاه غیاب رستم در منابع پیش از اسلام
رستم بزرگترین و محبوبترین شخصیّت حماسههای ایرانی است که تصویری جامع از یک قهرمان ملّی را بهنمایش میگذارد. دایرة حضور او از سترگترین آثار ادبی پارسی همچون شاهنامة فردوسی تا فرهنگ شفاهی عامّة ایرانیان را در بر میگیرد. با اینهمه در منابع پیش از اسلام نامی از رستم نیامده است. تنها در چهار متنِ یادگار زریران، درخت آسوریک، بندهش و تکروایتی با نام کلّیِ داستان سغدی رستم اشارات موجزی دربارة رستم وجود دارد. بندهش مختصراً در دو موضع از او نام بردهاست و از اشارة یادگار زریران و درخت آسوریک هم هیچگونه اطّلاعی دربارة او بهدست نمیآید؛ امّا هرچه منابع عمدتاً دینی-حکومتیِ پیش از اسلام در مواجهه با این شخصیّت مهم اساطیری/تاریخی سکوت کردهاند، در منابع پس از اسلام بهفراوانی از او سخن رفته است؛ بهطوریکه عمدة متون پهلوانیِ پس از اسلام، حول رستم و خاندان رستم شکل گرفتهاند. با وجود انفصال منابع پس از اسلام از منابع پیش از اسلام مربوط به رستم، او محبوبترین و مشهورترین قهرمان ملّی در گسترة ادبیّات فارسی است؛ شخصیّتی که دارای حوزة نفوذ فراگیری در حماسههای ملّی، روایات عامیانه و حتّی ادبیّات عرفانی است. با توجّه به تعارض رستم با مقدّسان آیین زردشت مانند کاووس، گشتاسپ، توس و اسفندیار و همچنین رابطة او با ببر بیان و برخی قراین پنهان در شاهنامه و نیز سایر قراین فرامتنی ارائه شده در این مقاله، فرضیّة سانسور و حذف رستم از متون دینی/حکومتیِ پیش از اسلام به ذهن متبادر میشود. از دیگرسو بهنظر میرسد در انتساب رستم به ضحّاک و زایش اهریمنگونهاش از پهلو، موبدان نقش بسیار پر رنگی داشتهاند.
رستم
شاهنامه
موبدان زردشتی
اساطیر تاریخی
حکومت دینی
2018
11
22
161
196
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_1347_a84ca8d13d329ab83569a728c6ce7ab4.pdf
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه
2645-453X
2645-453X
1397
19
38
تضّاداندیشی در مضمون مرگ در شعر رمانتیک فارسی (با تأکید بر اشعار نصرت رحمانی و سهراب سپهری)
غلامرضا
پیروز
سارا
زارع جیرهنده
رمانتیسیسم، در تعریف، اصول، گرایش، دستهبندی و مضمون، تقابلپذیر و تضّادگراست. از مضامینی که در مواجهه با تضّادگرایی رمانتیسیسم دچار تقابل و دوگانگی میشود، مرگ و مرگاندیشی است. این مضمون در شعر رمانتیک فارسی در دو شکل سیاه و سپید ظاهر شده است. نمونة اعلای مرگاندیشی سیاه را در شعر نصرت رحمانی میتوان دید و در مقابل او، سهراب سپهری، سپیداندیشترین شاعر رمانتیک در این حوزه است. بر این اساس اشعار آنها بهشیوة تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفت و آشکار گردید که دو شاعر علاوهبر آن که در مضمون مرگ دو خطّ فکری متضّاد با یکدیگر دارند، این تضّاد در درون شعرشان نیز بروز و ظهور دارد بدینمعنی که رحمانی در عین سیاهاندیشی گاه سپیداندیش و سپهری در عین سپیداندیشی، گاه سیاهاندیش است. تضّاد فکری، عامل نزدیکی دو شاعر به یکدیگر نیز بود. رحمانی در مواجهه با شکست آرمانهای اجتماعی ناشی از کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲، متأثّر شدن از شعر اروپا، توجّه به آثار صادق هدایت، پذیرش سیاهاندیشی بهعنوان یک هنر و بهرهگیری از رئالیست در بطن رمانتیسم را برگزیده است. امّا سهراب سپهری بهسبب گرایش به عرفان ذن و خراسان، با نگاهی مثبت و سفید به مقولة مرگ میپردازد. رحمانی در چهار دفتر آخر(میعاد در لجن، حریق باد، پیاله دور دگر زد، بیوة سیاه) گاه تصاویری مثبت از مرگاندیشی ارائه میکند. تصاویر منفی و خاکستری مرگاندیشی سپهری، مربوط به آغاز شاعری و سرودههای دو دفتر اوّل او با نامهای "مرگ رنگ" و "زندگی خوابها"ست. سپهری در این اشعار تحت تأثیر سبک غالب رایج در دورة خویش بوده است.
تضّادگرایی
مرگاندیشی
رمانتیسیسم
نصرت رحمانی
سهراب سپهری
2018
11
22
197
228
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_1349_135be9a303525fcb9541919ee0c36837.pdf
کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه
2645-453X
2645-453X
1397
19
38
سرعتِ روایت در رمان «آن بیست و سه نفر» بر اساس نظریّة ژنت
امید
وحدانی فر
رمان «آن بیست و سه نفر» نوشتۀ احمد یوسفزاده در شمار رمانهای جنگ محسوب میشود. ماجرای این رمان حماسه و پایداری23 تن از نوجوانان غیور ایرانی دهۀ60 در هنگام اسارت است که از زبان یکی از آنها(نویسندة رمان) روایت شده است. در این پژوهش که با هدف نمایاندن یکی از ارزشهای این رمان صورت پذیرفته، مسألۀ «سرعتِ روایت» به عنوان عاملی مؤثّر در شهرت و ماندگاری آن مورد بررسی قرار گرفتهاست. بررسی سرعتِ روایت برای آن است که نشان داده شود در یک اثر ادبی، کنشها و رویدادها در طول چه مدّتی از زمان رخ داده و در سنجشِ هر یک از برهههای زمانی چه حجمی از کتاب به آنها اختصاص یافتهاست؛ بنابراین، بدین منظور روایتهای رمان «آن بیست و سه نفر» بر اساس نظریّۀ روایتشناسی «ژرار ژنت»، به شیوة توصیفی ـ تحلیلی، بررسی گردید و به عوامل افزاینده و کاهشدهندة سرعتروایی در مباحثی نظیر: گزینش و حذف، زمانپریشی، بسامد، توصیف، گفتوگو، افزودن اپیزود، نظریّهپردازی، بیان عمل ذهنی، نمایاندن زمان روانی ـ عاطفی، حدیث نفس و نقل قول پرداخته شد. نتیجۀ این بررسی نشان از آن دارد که سرعتِ روایت در روایتهای رمان «آن بیست و سه نفر» «کُند» است. با توجّه به حجم این روایتها، استفادة حدّاکثری از عوامل کاهندة سرعت در آنها بهعنوان یک مزیّت بهشمار میآید و باعث شهرت، محبوبیّت و ماندگاری این رمان شدهاست.
رمان جنگ
آن بیست وسه نفر
سرعتِ روایت
زمانِ روایی
نظریّۀ ژنت
ادبیّات پایداری
2018
11
22
229
263
https://kavoshnameh.yazd.ac.ir/article_1350_4497940a5b9b57891a080b7710319924.pdf